از سال 2003 حکومت بوش و مخصوصا شخص رئیس جمهور دائماً در مورد ترویج دموکراسی در منطقه خاورمیانه حرف می‌زنند. ‌ این در حالی است که در این مدت به نتایج بسیار محدودی دست یافته‌اند و این نشان می‌دهد که ترویج دموکراسی در عراق، ‌ اندیشه‌ای چاره‌ساز برای بهانه اشغال و جنگ با عراق بود. ‌ کشوری که سیاست خارجی امریکا به استمرار رژیم ستم پیشه‌ی آن را حمایت می‌کرد کسی که قدرت را در دست خود متمرکز کرده بود و با حمایت‌های اقتصادی و امنیتی که داشت انتخابات را به نفع خود تحریف می‌کرد و مردمش را مورد ظلم قرار می‌داد و اکنون سران حکومت امریکا دم از ترویج دموکراسی می‌زنند کاری که تنها به بدنامی خردمندان، ‌ رهبران و حامیان دموکراسی برای یک دهه انجامید. ‌ 
اگر ما به یک صلح بلند مدت، ‌با ثبات و توسعه دموکراسی در خاورمیانه و در جهان امیدواریم لازم است حمایت‌های خود و مشروعیت وجود یک حکومت بیگانه در منطقه را نفی کنیم. ‌بحرآنهای عمیق جهان اسلام

بحرآنهای بسیار جدی در جهان اسلام وجود دارد که به گونه‌های متفاوتی خود را آشکار می‌کنند. ‌ از افزایش فقر گرفته تا بیکاری، ‌بیسوادی، ‌فساد اداری و رشوه خواری، ‌خشونت و جنگ والبته وجود تروریسم که یکی از نمادهای خشونت است و منجر به ایجاد فضایی پر از رعب و ترس برای میلیون‌ها انسان شده است (مخصوصا جوانان که خود را در این فضا می بینند و می‌یابند). ‌ اگرچه رسانه‌های غربی و امریکایی بیشترین تقصیر برای ترویج خشونت در خاورمیانه را از جانب مسلمانان معرفی می‌کنند اما در حقیقت ریشه تمامی خشونت و دروغ‌های افراط‌گرایانه و ناامید کننده، ‌برآشفتگی‌ها و تحقیر که اکثر عرب‌ها و جهان اسلام آن را تجربه می‌کنند به خاطر وجود حکومت‌های فاسد و بی‌کفایتی است که از حمایت غرب نیز برخوردارند. ‌

درست است که بعضی از افراط گرایان از اسلام برای توجیه کارهای ضد انسانی خود سوء استفاده می‌کنند ولی حکومت‌ها نیز از این شرایط برای سرکوب کردن هر گونه فعالیت خالص و اصلاحگرایانه بهره‌برداری می‌کنند این در حالی است که بیشتر این بحرآنها در جهان اسلام نتیجه اشتباه اداره کردن حکومت‌هاست، ‌طرح‌ها و استراتژی‌های ناقص، ‌ فقدان آزادی و رعایت شأن انسانی، ‌عدم احترام به حقوق بشر و مهمترین آنها مصیبت‌های دوگانه‌ی فساد اداری و فشارهای سیاسی که هسته تمامی مشکلات و بحرآنهای موجود است. ‌

به عنوان شهروند جهانی مسلمانان و غیر مسلمانان کسانی که در مورد آینده جهان اسلام که به طور فزاینده‌ای در مقابل دهکده جهانی قرار می‌گیرد مضطرب هستند لازم است پروژه توسعه خاورمیانه و طرح‌های استراتژیک برای حل بحرآنهای موجود در خاورمیانه به عنوان دستور العمل کار ما قرار گیرد. ‌ اگرچه این امر در آینده‌ای نزدیک به صورت معجزه رخ نخواهد داد اما لازم است با ترکیبی خوب از استراتژی‌های کارا و مشارکت حکومت‌ها چاره‌اندیشی شود. ‌


چرا دموکراسی و چرا حالا؟

تغییرات خاورمیانه گریزناپذیر است و تنها سؤال این است که چه نوع تغییراتی و چگونه؟
آیا به آرامی صورت خواهد گرفت، ‌صلح آمیز و پیشرو خواهد بود و ما را به سمت دموکراسی واقعی سوق خواهد داد یا بسیار خشونت‌آمیز و انقلابی خواهد بود و ما را به سمت گونه‌ای دیگر از دیکتاتوری خواهد کشاند؟

برای مخالفت با آنارشی و ایجاد امکان کیفیتی از تئوکراتیک به یک ائتلاف قوی از اصلاحگرایان میانه‌رو و دموکرات (اصلاح‌طلبان اسلامی و سکولارها)احتیاج داریم. ‌ کسانی که می‌توانند به همدیگر اعتماد کنند و با همدیگر در جهت منافع عمومی تلاش نمایند. ‌دموکرات‌های عرب لازم است خود را با معنای حقیقی دموکراسی همساز و هماهنگ کنند و این که چطور می‌تواند در جامعه خود با تشویق به پیشرفت، ‌مدرنیته، ‌و دیدگاهی میانه‌روی ازاسلام فعالیت کنند. ‌

دموکراتیزه کردن منطقه خاورمیانه به تلاش و حمایت‌های داخلی و خارجی محتاج است. ‌تلاش‌ها و فشارهای داخلی امروز به طور فزاینده ای از حرکت‌های اصلاح‌طلبانه اسلامی سرچشمه می‌گیرد که از حمایت‌های و پایگاهای مردمی خوبی در داخل کشورشان برخوردارند. ‌ البته برای جلوگیری از خشونت و رادیکالیزم و فشارهای سیاسی به فشارهای بیرونی نیازمندیم تا برای میلیونها انسانی که می‌خواهند خود نماینده ی خود را انتخاب کنند و خواستار حکومتی مسئولیت پذیر هستند بانی امید و انرژی باشد. ‌
این بدان معنی است که امریکا مجبور است دموکراسی را اگر از جانب حرکت‌های اسلامی سرچشمه می‌گیرد را بپذیرد و دیگر لازم نیست که اکثریت آرائ را سکولارها به خود نسبت دهند. ‌

حمایت از دیکتاتوری نه تنها از نظر اخلاقی ایراد دارد بلکه صلح و ثبات را از بن فرسوده می‌کند و بانی خشونت و افراط گرایی برای دهه‌های آینده در منطقه خواهد شد. ‌


سکولاریسم یا سکولاریته؟

اکثر کشورهای عربی به استثناء محدودی به وسیله نخبگان سکولار اداره می‌شود. ‌این نخبگان از آنچه که دموکراسی ممکن است با خود بیاورد می‌ترسند به همین خاطر برای ایجاد ترس و وحشت نسبت به دموکراسی کشورهای غربی و امریکا و هر آنچه که دموکراسی قرار است باخود بیاورد نهایت توان خود را صرف می‌کنند. ‌به همین خاطر این نخبگان سکولار به صورت فزاینده ای منزوی، ‌قدرت طلب و فاسد می‌شوند. ‌آنها نه سکولار خالص و نه دموکرات هستند و تنها به خاطر جلب حمایت‌های خارجی پرچم سکولار بودن را بلند می‌کنند چرا که نخبه بودن آنها هیچ ریشه و حمایت مردمی ندارد. ‌آنها مردم را از شرکت در سیستم‌های سیاسی باز می‌دارند چرا که باور ندارند مردم آنها را در قدرت حفظ کنند. ‌ به همین خاطر ما به فشارهای خارجی نیاز داریم تا آنها را متقاعد کنیم که دموکراسی تنها راهی است که برای آنها ثبات اقتصادی، ‌پیشرفت و ترقی و برقراری قانون را بیشتر تضمین می‌کند. ‌

در عصر میانه سکولاریته به عنوان عکس العملی در برابر کنترل کلیسا بر حکومت‌ها گسترش یافت جدایی کامل بین ارزش‌های دینی و سیاست در جهان اسلام امری غیر ممکن است در حالی که جدایی بین نهادها و مراکز سیاسی با مذهب لازم و ضروری است. ‌
در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم وقتی که دموکراسی در اروپا توسعه یافت و اجرا شد. ‌ ترس این که کلیساهای کاتولیک به عنوان مانعی در راستای دموکراسی برخوردی شدید نشان دهند وجود داشت اما کاتولیک‌های دموکرات به گونه ای حرکت کردند و ایده ‌هایشان را تعریف نمودند که نشان دادند دموکراسی هیچ ناسازگاری با کاتولیک ندارد و اینک ما در جهان اسلام نیز شاهد متولد شدن اسلامی دموکراتیک هستیم که این ایده را پیشرفت می‌دهد و از ان دفاع می‌کند. ‌
ما بایستی بپذیریم که درک وایجاد رابطه ای شایسته مابین سیاست و مذهب و دانشوران دینی با نخبه‌ها و رهبران سیاسی به زمانی طولانی نیاز دارد. ‌واینکه انسآنها هشیار هستند و زندگی کردن در زیر پرچم هیچ حکومت مستبد ی را (خواه سکولار یا حکومت دینی )نخواهند پذیرفت. ‌


چگونه می‌توان اسلامی میانه‌رو را حمایت کرد و به راه انداخت؟

اهداف اسلام‌گرایان و چیزی که حرکت‌های اصلاح‌طلبانه اسلامی بر روی آن پافشاری می‌کند کدام است. ‌ اصلاح گران اسلامی با وجود گروهای افراطی و رادیکال تلاش خود را به سختی در جهت نپذیرفتن خشونت و تئوکراسی دنبال می‌کنند و خواستار اصلاح جامعه شان براساس ارزش‌های اسلامی –عدالت –مساوات و برابری واحساس مسئولیت هستند. ‌به طور خلاصه آنها خواستار فرمی از حکومت دموکراتیک هستند که به ارزش‌های دینی احترام بگذارد بدون اینکه آنها را به فرد و جامعه تحمیل کند. ‌
مبنای حرکت‌های میانه‌رو در جهان اسلام فعالیت‌های حزب عدالت و توسعه در ترکیه و مراکو یا گروه‌های وسط در کویت –یمن و اردن برای ایجاد اصلاحات به شمار می‌رود. ‌از جمله رهبران برجسته ی میانه‌رو در جهان اسلام اکنون از کسانی هم چون انور ابراهیم در مالزی سعدالدین عثمانی در مراکو و عبدالوحید در اندونزی می‌توان نام برد. ‌
در آمارگیری که در سال 2006 که در ده کشور پرجمعیت اسلامی برگزار شد، ‌نشان دادکه اکثریت آنها خواستار دموکراسی بودند (بین 70تا 90 درصد در مصر وپاکستان)البته آنها خواستار این نیز بودند که اسلام و شریعت به عنوان منبع و بلکه تنها منبعی که قانون مشروعیت خود را از آن می‌گیرد به حساب آید. ‌ این بدان معنی است که آنها خواهان نوعی از دموکراسی در کشورشان بودندکه با اصول اسلامی حکم کند. ‌و هر دو نوع تئوکراسی و دموکراسی سکولار را نفی می‌کردند. ‌اکثریت آنها می‌خواستند که رهبران دینی تنها به عنوان مشاوران قانونگذار در عرصه حضور داشته باشند نه خود قانونگذار یا سیاست کننده. ‌

امروزه یکی از چالشهای بزرگ برای دموکراسی در جهان عرب و اسلام رشد و محبوبیت روز افزون حرکت‌های اسلامی و اسلام سیاسی نسبت به حرکت‌های ناقص و ضعیف سکولارها به حساب می‌اید. ‌اهمیت این مسئله از اینجا ظاهر می‌شود که بدانیم بیشتر افرادی که در جریآنهای اسلامی فعالیت دارند زمانی که به قدرت می‌رسند با نقش دموکراسی در اداره ی جامعه مخالف هستند. ‌خیلی مهم است که بدانیم حمایت از احزاب سیاسی طی بیست تا سی سال گذشته در حال رشد بوده است و این یعنی با افزایش کسانی که احتمالا با دموکراسی مخالف هستند یأس و ناامیدی بیشتری ایجاد می‌شود. ‌این در حالی است که در این فضا انسآنهای زیادی و بخصوص جوانان به اسلام برمی‌گردند و بعضی اوقات به تفسیرهای افراطی و تحریف شده ای از اسلام. ‌
به عنوان آخرین امید برای بهم پیوستن، ‌بسیج کردن و علاج این مرض اجتماعی علامت‌های مثبت و دلگرم کننده ی فراوانی وجود دارد که احزاب و جنبش‌های اسلامی را متقاعد می‌کند به مشارکت سیاسی و دموکراتیک و اینکه اصلاحات تنها راهی است برای حل هزاران و بلکه ده‌ها هزار مشکلاتی که جامعه با آن روبروست (رشد 30 درصدی بیکاری، ‌50تا60 در صد رشد بیسوادی در حالی که 50درصد این جمعیت زیر 18 تا 20 سال است. ‌
همچنین بر اساس نتایجی که در دست داریم می‌توان گفت زمانی که احزاب اسلامی از درون صندوق‌های رأی بیرون می‌آیند و به قدرت می‌رسند آنها بیشتر عمل گرا خواهند بود تا آرمان گرا و اینکه اسلامیون به راحتی هنر سیاست که هنر مصالحه و سازش است را فرا خواهند گرفت. ‌
تجربه حزب عدالت و توسعه در ترکیه تجربه ای بسیار گران بها برای الگو سازی از طرف دیگر احزاب اسلامی است. ‌براساس همین تجربه دانیل پایپس و دیگران در رابطه با اینکه هر مسلمانی دشمن است به طور جدی توصیه می‌کنند که نه تنها اشتباه است بلکه منجربه نتایج فاجعه آمیزی خواهد شد، ‌ونظم و ارامش جهان اسلام و مخصوصا افراطیون را به هم می‌زند و جهان اسلام را بر علیه ما می‌شوراند. ‌

سه حقیقت در مورد جریانات اسلامی وجود دارد که خطر انحصار طلبان اسلامی را از ما دور می‌کند و در مقابل آنها از ما نگهداری می‌کند. ‌
اول : هنوز هیچ سازماندهی روحانی وجود ندارد (حداقل در میان اسلام سنی )هیچ فرد یا گروهی نمی‌تواند ادعا کند که نماینده خدا در زمین است. ‌
دو :ما به احزاب چند گانه اسلامی در کشورهای گوناگون احتیاج داریم، ‌از آنجا که احزاب اسلامی معرف تفسیرهای گوناگون از اسلام است(محافظه کار و دیگر گونه‌ها) لذا هیچ کدامشان نمی‌توانند ادعا کنند که از جانب اسلام حرف می‌زنند بلکه با رقابتی که بین آنها خواهد بود نوعی از واکنش متقابل و مباحثه سالم را تمرین خواهند کرد. ‌
سرانجام گروه‌ها و احزاب سکولار لازم است که درک بهتری از اهمیت و وجود مذهب در جامعه شان داشته باشند و لازم است بدانند که تجسم هر گونه ضد اسلامی و ضد مذهبی می‌تواند زیآنهای شدیدی بر انتظارات و پروژه‌های آنها وارد کند و بر صلاحیت سیاست گذاری آنها تأثیر منفی می‌گذارد. ‌لازم است آنها این الگو را توسعه دهند که اجتماع سکولار و دیندار بودن در جامعه کاملا سازگار است. ‌

برخورد ترسناکانه ای که از احزاب اسلامی در 10 تا 15 سال گذشته سر زده است نمی‌تواند به عنوان مقیاس درستی برای قضاوت اکنون آنها به حساب آید. ‌در مورد خط مش‌های هر گروهی می‌تواند ابهاماتی وجود داشته باشد خواه اسلام‌گرایان یا هر گروه دیگری –وهیچ گارانتی وجود ندارد که احزاب سکولار دموکراتیک تر هستند و در حقیقت بعضی از بیشترین ستم‌ها در جهان و بخصوص در جهان عرب از جانب سکولارها بوده است. ‌
به عنوان یک شهروند فعال طبق قانون اساسی بدون آموزش و بسیج کردن شهروندان هیچ گارانتی بهاداری وجود ندارد و در دموکراسی تنها حفاط ایجاد نهادهای قدرتمند و آموزش افراد در مورد حقوق و وظایقشان است. ‌ و مانیاز داریم تا مکانیزمی روشن تأسیس کنیم تا در مورد سوءاستفاده کننده گان حمایت شویم. ‌

مشارکت احزاب اسلامی در پروسه سیاسی برای تقویت اصلاحات و دموکراتیزه کردن جامعه ضروری است و این غیر ممکن می‌نماید جامعه ای که 30 تا 40 درصد از افراد آن از مشارکت منع می‌شوند بتوان دموکراسی را در آن برقرار ساخت. ‌
امروزه در دستور کار احزاب اسلامی‌ توسعه اقتصادی –مبارزه با فساد اداری –ریشه کن کردن بیسوادی –و ساختن دستگاه قضایی مستقل به جای اجرای حدود شرعی قرار گرفته است. ‌بیشتر احزاب اسلامی دیگر برای اجرای شریعت و حدود آن همچون 15 تا 20 سال گذشته عمل نمی‌کنند، ‌بلکه اولویت اصلی آنها اعمال نفوذ در دستگاه حکومتی برای اصلاحات –شفاف سازی –مبارزه با فساد اداری و فقر و بیسوادی به چشم می‌خورد. ‌
تجربه‌های اخیر درسودان و افغانستان و(. ‌. ‌. ‌. ‌. ‌) بسیار ناامید کننده است به گونه ای که مسلمانان به دنبال سیستمی متفاوت و مناسب تر و مدلی دموکراتیک برای جهان اسلام و عرب هستند. ‌ترکیه –اندونزی ومالزی اکنون به الگوی مناسبی برای اسلامیون و سکولارها تبدیل شده اند. ‌

اسلام مدرن امروز به ترکیه به عنوان یک الگو نگاه می‌کند بیشتر از انکه به (. ‌. ‌. ‌. ‌)نگاه کند که متأسفانه به تئوکراسی و انحصارآزادی و منع آن از شهروندانش روی آورده است. ‌به عبارت دیگر امروز ترکیه به عنوان یک منطقه اسلامی و پیشرو ودموکراتیک مطرح است جایی که حکومت سکولار است در حالی که جامعه عمیقا دیندار می‌باشد. ‌ و حکومت به هیچ عنوان دینی را تحمیل نمی‌کند و یا کسی را مجبور نمی‌کند که دینی ویژه داشته باشد. ‌ تحمیل دین به شدت انسآنها را از دین دور می‌کند به جای اینکه آنها را نزدیکتر گرداند. ‌احزاب سیاسی به خاطر اینکه ارزش‌ها و اصول ارزشی را که اصول دینی بخش بزرگی از آن است را گسترش می‌دهد موجب محبوبیت روز افزون آن گردیده است. ‌

احزاب اسلامی نبایستی از سیستم سیاسی کنار گذاشته شوند بلکه لازم است به آنها این فرصت داده شود تا با مشارکت و فعالیت خو از روی صلح وصفا در دموکراتیزه کردن جامعه و اصلاح آن یاری کنند. ‌این پروسه سالها طول خواهد کشید سالها و بلکه ده‌ها سال ولی این تنها راهی است که صلح واقعی و ملموس، ‌ ثبات و توسعه و پیشرفت را در جهان اسلام برقرار خواهد کرد. ‌

کاری که امریکا می‌تواند بکند

در فاصله 40 تا 50 سال گذشته حکومت‌های گوناگون امریکادیکتاتورهای حاکم بر جهان عرب و جهان اسلام را حمایت می‌کردند واین منجر شد به تولید سیستم‌های دیکتاتور و بدکار که فساد اداری و ظلم و فشارهای سیاسی را متداول کردند. ‌و به عنوان نتیجه ای عام ایده سکولاریسم را در افکار عمومی مذموم جلوه دادکه انرا آمیخته ای از فساد و استبداد تصور می‌کنند. ‌از این رو انتخاب رایج همیشه مابین سکولار مستبد و دموکراسی اسلامی بوده است. ‌
از جمله مهتمرین این نمودهای متأثر کننده در جریان انتخابات مصر در سال 2005 و انتخابات فلسطین در سال 2006 بود که امریکا از ترس اینکه مبادا احزاب اسلامی برنده شوند میل و رغبت خود برای برقرای دموکراسی در منطقه را فراموش کرد. ‌برای بیشتر از 20 سال حکومت‌های عربی برای توجیه عدم جوابگویی، ‌نبود آزادی و دموکراسی بهانه خطر تهدیدات اسلامی را به میان می‌آوردند. ‌این به حقیقت برای غرب جز شرم ساری چیزی ببار نیاورد و فاجعه ای بزرگ تر در منطقه حمایت از این حکومت‌هابه دلیل ادعای که آنها برای ایجاد ثبات، ‌اصلاحات و توسعه و پیشرفت داشتند. ‌ مهمترین درسی از از 40 تا 50 سال گذشته از جهان عرب وجهان اسلام می‌توان گرفت این است که توسعه دراز مدت و ثبات واقعی جز در سایه ی دموکراسی واقعی همراه با شفاف سازی وجوابگو بودن حکومت‌ها امکان پذیر نیست. ‌اکنون زمان آن است که امریکا و اروپا با همدیگر صداهایی که برای اصلاحات واقعی و دموکراسی و ازادی برای خاورمیانه است را حمایت کنند. ‌دموکراسی که در جهان عرب ودر جهان اسلام در اینده ای نزدیک رخ خواهد داد کم وبیش رنگ و بوی اسلامی به خود خواهد گرفت. ‌این کاملا نرمال وطبیعی است و سرانجام منجر می‌شود به نوسازی و تفسیرهای مجدد از اصول اسلامی برای قرن بیست ویکم. ‌


اجتهاد و تفسیرهای مجدد از متون اسلامی

تلاش جهت باز کردن درب‌های اجتهاد (اندیشه‌های عقلانی ) برای قرائتی نو از متون اسلامی و مدرنیته کردن اندیشه‌های دینی چیزی تازه و تنها مربوط به سالهای اخیر نیست بلکه جریانی است که در پایان قرن نوزدهم توسط کسانی هم چون افغانی، ‌ عبده، ‌ و کواکبی و بسیاری دیگر از دانشوران برجسته اسلامی شروع شده است. ‌اگرچه تلاش برای استقلال آن را برای مدت 50 سال کند کرد و به تعویق انداخت و در 50 سال بعدی نیز حکومت‌های ظالم و فاسد مانع از این حرکت شدند. ‌اما اکنون دیگر هیچ راه برگشتی نیست و به سرعت گام‌های خود را برمی‌دارد و به عنوان دستور العملی در اروپا، ‌امریکا و البته تمامی کشورهای اسلامی دنبال می‌شود. ‌من معتقدم که مسلمانان امریکایی و اروپایی برروی این پروژه به گونه ای فعالیت می‌کنند که ما لذت می‌بریم از ازادی و دستاوردهای آنها و فرصت‌ها و فضایی که برای پرورش دموکراتیزه کردن ایجاد می‌کنند. ‌

رابطه میان دین و دولت نیاز به تحقیقات و شفاف سازی بیشتری دارد باورهای دینی و تکالیف دینی نبایستی توسط دولت‌ها کنترل شود چرا که در این صورت خسارات جبران ناپذیری به هر دو عرصه دین و دولت وارد می‌کند در گفتگوهایی که در مرکز مطالعاتی اسلام و دموکراسی برگزار می‌شود ما معمولا تلاش می‌کنیم تا سکولارها و مذهبیون را کنار همدیگر بنشانیم و آنها را تشویق می‌کنیم تا اهداف و استرتژی‌های یگانه ای داشته باشند. ‌ هر دوی آنها بر روی این موارد موافقت می‌کنند که، ‌ دموکراسی همرا ه با ارزش‌های دینی حکومت بکند، ‌حقوق فردی رعایت شود و همه شهروندان بدور از تقسیمات قومی، ‌مذهبی، ‌و جنسی حقوق و وظایف یکسانی داشته باشند، ‌حقوق مساوی برای همه شهروندان جزءی ضروری از دموکراسی واقعی است و عدالت که اساس و پایه ی دین اسلام است. ‌قران به روشنی بیان می‌کند که "حقیقت نزد خداوند شماست "پس هر کسی می‌خواهد باور داشته باشد و هر کسی می‌خواهد باور نداشته باشد و محمد پیغمبر به فرمانده ی سپاهش توصیه می‌کند "با نام خداوند و به عنوان نماینده خداوند حرف نزن همچون یک انسان حرف بزن نه خداوند چراکه به راستی نمی‌دانید خواست واقعی خداوند چیست "

امروزه سؤالاتی سیاسی و دینی زیادی وجود دارد که به حقیقت نیاز به کند وکاو و تحقیق فراوان دارند و لازم است رهبران و دانشوران دینی جواب‌ها ی تازه تر و تفسیرهای جدیدی از متون اسلامی ارائه دهند. ‌ به هر حال اجتهادهای چاره ساز نمی‌تواند در حکومت استبدادی و سرکوب کننده اختلاف عقیده و ممنوع کردن بحث و مذاکره آزاد اتفاق بیفتد. ‌واین دلیلی دیگر است برای اینکه دموکراسی به اولویتی برای جهان اسلام تبدیل شود چراکه بدون آن اجتهادی معنی دار و واقعی رخ نخواهد داد و در نتیجه مسلمانان در جامعه‌های عقب افتاده باقی خواهد ماند. ‌

ما چکار می‌توانیم کنیم؟

اگر چه می‌دانیم که دموکراسی نمی‌تواند و نبایستی تحمیلی و وارداتی باشد اما مطمئنا می‌توانیم و لازم است که اصلاح گران عربی و اسلامی را که در جهت ایجاد دموکراسی و اصلاح کشورشان گام بر می‌دارند راحمایت کنیم، ‌اکنون زمان این تغییر است واین جزء تعهد و وظیفه ماست که دموکرات‌های عرب و اسلامی را بیش از آن که احتیاج داند حمایت و تقویت کنیم. ‌حمایت‌های ما از روشنفکران و فلاسفه شروع می‌شود که تلاش می‌کنند تا این حقیقت ساده را که دموکراسی و اسلام در حقیقت سازگار هستند را شیوع دهند. ‌چرا که در غیر این صورت دموکراسی مطلوب توده و فرهنگ‌های متفاوت واقع نخواهد گردید. ‌در مرکز مطالعات دموکراسی و اسلام به عنوان بهترین موقعیت ما این مسئله را دنبال می‌کنیم. ‌

دوما: ما بایستی بتوانیم امریکا و اروپا و سیاستمداران را متقاعد کنیم که حمایت خود را از حاکمان فاسد و دیکتاتور جهان عرب و جهان اسلام بردارند. ‌ حتی اگر این رهبران مستبد ادعای این را داشته باشند که در حال ایجاد ثبات در منطقه هستند چرا که در واقع آنها شرایطی را فراهم خواهند آورد مملو از ناامیدی و یأس که منجر به پرورش افراط گرایی و خشونت خواهد شد. ‌

سوما: ما نیاز داریم تا احزاب اسلامی میانه‌رو آنهایی که همراه با پذیرش دموکراسی، ‌مدرنیته و توسعه می‌خواهند برروی اصول وارزش‌های اسلامی خود باقی بمانند را نامزد و حمایت کنیم. ‌ و لازم است ترکیبی از اسلامیون اصلاح گرا همراه با سکولارها ایجاد کنیم چرا که این تنها راهی است برای ایجاد دموکراسی واقعی در مقابل رهبران و رژیم‌های ستم پیشه. ‌ این خیلی نادرست و خطرناک است که همه مسلمانان رابه یک چشم نگاه کنیم و آنها را افراطی و تروریست معرفی کنیم چرا که در حقیقت بیشتر مسلمانانی که در جهان عرب و جهان اسلام هستند میانه‌روند. ‌

از سال 1999 مرکز مطالعات اسلام و دموکراسی استراتژی‌های را برای دست یافتن به موارد زیر دنبال می‌کند. ‌

برگزاری سمینارها و کنفرانس‌های متفاوت برای جمع کردن هردو دسته ی دموکرات‌ها (اسلامیون اصلاح گرا و سکولارها و دیگران )
آموزش مردم در مورد دموکراسی، ‌چگونه عمل می‌کند و اینکه چگونه با اسلام سازگار است. ‌
(NDAW) تأسیس شبکه ای از دموکرات‌ها در جهان عرب و مسلح کردن آنها با آموزش و حمایت. ‌
اعمال نفوذ در حکومت امریکاو سیاستمدارانش برای اینکه آنها را وادار کنیم از حمایت دیکتاتورها دست بردارند و دموکرات‌ها را نامزد و حمایت کنند. ‌

کنفرانس‌های متعددی را در مورد اسلام و دموکراسی در کشورهای عربستان سعودی، ‌ایران، ‌سودان، ‌نیجریه، ‌تونس، ‌و بیش از بیست کشور دیگر برگزار نموده است. ‌ به خاطر دوستانی که در مدت این هشت سال مرکز مطالعات اسلام و دموکراسی در جهان عرب و اسلام پیدا کرده است ما قادر خواهیم بود که کاری بسیار بزرگ و تأثیر گذاری را در منطقه دنبال کنیم. ‌ این اعتبار و این شبکه (CSID)
بزرگ از دوستان سکولار و اسلامی اصلاح گرا که هر روز رشد خواهد کرد امکان برگزرای دیالوگ‌های پر معنی و راهکارهای اساسی برای کشورهای منطقه خواهد شد. ‌

به عنوان نتایج کاری که کسب نموده ایم حضور سالانه 1500 نفراز رهبران سیاسی و دانشوران مذهبی در کارگاه و کنفرانس اسلام و دموکراسی می‌توان نام برد و هم چنین سالانه حدود 2000 نفر از مراکو، ‌الجزایر، ‌مصر و اردن در کارگاه‌های و دورهای آموزشی اسلام و دموکراسی شرکت می‌کنند که امیدواریم در ده سال آینده این رقم به 5000 نفر در هر کشور برای هر سال شود. ‌

در ابتدای راه رهبران سکولار و اصلاح گران اسلامی شبکه ای معتبر وقابل اعتماد ایجاد نمودند و اصلاحات مثبت و قابل قبول هر دوطرف را به عنوان پروژه کاری خود مد نظر قرار دادند. ‌شبکه ی دموکرات‌های جهان عرب در حال رشد است و با ایجاد کلاس‌های برای آموزش مهارت‌های رهبری، ‌مهارت ارتباط، ‌ مهارت سازش وتحلیل ناسازگاریها برای صدها عضو و مسئولین ان جی او‌ها برگزار می‌گردد. ‌اکنون دیگر کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیده اند که حمایت و دادن مشروعیت به حکومت‌های ستم پیشه در جهان عرب و جهان اسلام به ضرر منافع آنها تمام خواهد شد براین اساس آنها نیز فشارهای خود را بر این کشورها برای ایجاد اصلاحات و دموکراتیزه کردن کشورشان وارد می‌نمایند. ‌

اهداف بلند مدت ما متقاعد کردن کشورهای اروپایی و امریکایی است تا با کمک سازمان بین المللی کشورهای را که برای ایجاد دموکراسی در منطقه شان جدی و مسر هستند را حمایت نمایند و آنهایی که دموکراسی را رد می‌کنندو مردمشان را در ضعف و ذلت باقی می‌گذارند تحریم نمایند. ‌

پایان

خشونت و تروریسم در جوامع دموکراتیک عمر طولانی نخواهند داشت. ‌تلاش جهت ایجاد دموکراسی در جهان عرب و جهان اسلام چیزی تازه و نو نیست بلکه پروسه ای است که عرب‌ها و مسلمانان درطول ده‌ها سال گذشته برای دست یافتن به آن در تلاش بوده اند (طبق عفو عمومی حدود 200هزار زندانی سیاسی در جهان عرب در سال 2000 گواه این مدعی است ) در ده‌های گذشته امریکا با پشت کردن به دموکرات‌های عرب وجهان اسلام و حمایت از حکومت‌های مستبد و ظلم پیشه برای حمایت از این باور که ثبات موقت بهتر از توسعه پایدار است نقشی دو رویه و متقلب داشته است (بزرگترین داعی دموکراسی حامی حکومت‌های مستبدی است که بر مردمشان ظلم می‌کنند )

دموکراسی به جهان عرب واسلام خواهد آمد خواه با حمایت ما باشد یا بدون حمایت ما. ‌رژیم‌های وقت ضعیف تر، ‌بی اعتبارتر، ‌و فاسد تر از آن هستند که برای مدت طولانی تری بمانند. ‌تنها سؤال این است که ما به عنوان امریکا و مردم‌های ازاده ی جهان این تلاش برای ازادی و دموکراسی در جهان عرب واسلام را حمایت خواهیم نمود و یا اینکه به عقب بر خواهیم گشت و حکومت‌های مستبد جهان عرب را حمایت خواهیم نمود و ارتباط خود را با حکومت‌های فاسد و نامردمی حفظ خواهیم نمود. ‌البته این یک منفعت بلند مدت برای امریکا خواهد بود تا جهان عرب واسلام را برای دست یافتن به ازادی و دموکراسی حمایت کند. ‌ پس ما می‌توانیم آینده‌ای مملو از احترام، ‌رعایت حقوق همدیگر و تفاهم راخلق کنیم. ‌
-----------------
مقاله‌ی حاضر برگردانی از مقاله‌ی«‌Political Islam and the Future of Democracy in the Middle East» است.